صدای کوبیدن شانه روی دار قالی از بیرون اتاق هم به گوش میرسد. دو نفر پشت دار نشستهاند و کار میکنند. دیواربهدیوارشان خانمها پشت چرخهای خیاطی مشغول هستند. بانوان هنرمند در اتاقی دیگر عروسک میبافند. همه این خانمها در مرکز کارآفرینی رویش در محله نوده فعالیت میکنند؛ مرکزی که هم آموزش میدهد و هم مجال کارکردن به بانوانی میدهد که بیشترشان بدسرپرست هستند.
مسئول مرکز کارآفرینی رویش با اشاره به سابقه و هدف از تأسیس این مرکز میگوید: سال96 کوچه غربتها در نوده توسط نیروی انتظامی تخریب شد. کوچهای که در تکتک خانههایش مواد مخدر میفروختند، با لودر صاف شد و در زمینش بوستانی برای استفاده عموم شهروندان ساخته شد. از همان زمان مسئولان به فکر ساختن مرکز کارآفرینی برای زنان بیسرپرست و بدسرپرست بودند.
زنانی که از اعتیاد همسرانشان بهستوه آمده و ممر درآمدی نداشتند. تا اینکه ساختمان مرکز رویش توسط وزارت راه وشهرسازی در سال1399ساخته شد و در سال1400به بهرهبرداری رسید. بعد از ساخت، مدیریت آن در اختیار شهرداری و سازمان بازآفرینی قرار گرفت.به گفته مهدی سلیمانی این مرکز در دوطبقه دارای 16اتاق و یک آمفیتئاتر است. اتاقها دراختیار کارآفرینان و تولیدکنندگان محلی مورد حمایت مرکز است.
فضای سالن آمفیتئاتر نیز برای فعالیتهای آموزشی، فرهنگی و عمومی است.سلیمانی درباره نحوه کار این مرکز میافزاید: همه فعالیتهای مرکز شامل آموزش، تولید، کارآفرینی و فروش دراختیار نیروهای مردمی، فعالان فرهنگی و خیران محلی است و ما بیشتر نقش تسهیلگری در کارها را داریم. مرکز رویش تنها مرکز کارآفرینی در مشهد است که به طورمستقیم با تکیه بر نیروهای مردمی و محلی اداره میشود.
به گفته سلیمانی در یکسال گذشته توانستیم برای 260نفر زن سرپرست خانوار شغل ایجاد کنیم. در این روند ابتدا کلاسهای آموزشی را بهطور رایگان در محل آمفیتئاتر مرکز برگزار میکنیم. بعد از آموزش، پیشرانان کارآفرین، مواد اولیهای مثل پارچه و حتی چرخ خیاطی را دراختیار کارآموزان قرار میدهند. بانوان سفارشها را آماده میکنند و در مقابل حقالزحمهای دریافت میکنند. درحال حاضر 40نفر از خانمهای شاغل در مرکز رویش مشغول به کار هستند و باقی خانمها نیز کارها را در منزل تولید و بعد از اتمام برای فروش به مرکز میآورند.
در این مرکز علاوهبر کارآفرینی، دو گروه جهادی نیز به حمایت و خدماترسانی به خانوادههای نیازمند محله نوده و پهنه بولوار توس میپردازند. سلیمانی میگوید: گروه جهادی امام حسین(ع) با مدیریت مهدی رحمتی و گروه منتظران حضرت صاحبالزمان(عج) به مدیریت طیبالسادات عابد در حال حاضر 1400خانوار محروم را تحت پوشش دارند.
این دو گروه جهادی به عنوان طرف معتمد کمیته امداد امام خمینی(ره) سپاه، بسیج و خیران محلی هر ماه بستههای معیشتی شامل: برنج، گوشت، چای و روغن را در اختیار خانوادههای تحت پوشش خود قرار میدهند. همچنین این خانوادهها از خدمات درمانی کمیته امداد و پزشکان خیّر و نیکوکار برخوردار هستند. در حوزه آموزش و تحصیل نیز فعالیتهای مختلفی از جمله: تهیه نوشتافزار، لباس مدرسه و آموزشهای درسی رایگان برای فرزندان و دانشآموزان خانوادههای محروم تحت پوشش انجام میشود.
به گفته سلیمانی این دوگروه جهادی علاوه بر کمکهای نقدی و غیرنقدی در حوزه اشتغالزایی و تهیه وام برای خانوادههای محروم تحت پوشش خود فعال هستند. برخی از این خانوادهها ممکن است به دلیل پیری و ناتوانی جسمی توان کارکردن نداشته باشند اما تعدادی هستند که توان کارکردن دارند. این افراد ابتدا آموزش میبینند بعد از آن میتوانند از وام اشتغالزایی که از طریق کمیته امداد و یا خیران در اختیارشان قرار میدهند، استفاده کنند.
خوشبختانه در سایه این حمایتها تعدادی از خانوادهها به چرخه کارآفرینی و تولید وارد شدهاند و با کسب درآمد نیاز کمتری به کمکهای خیران دارند. تعمیر و بازسازی خانههای فرسوده نیازمندان تحت پوشش از دیگر اقدامات این دوگروه جهادی است. تاکنون چند خانه که احتیاج به تعمیرات جزئی در و پنجره، گچکاری و سیمانکاری داشته با همت جوانان غیرتی و جهادی محل انجام شده است.
سال1350 در روستای کارده مشهد به دنیا آمد. از هشتسالگی پای دارقالی نشسته و در 10سالگی بهخوبی این هنر را آموخته است. فاطمه میگوید: «پدرم بهعلت کهولت سن نمیتوانست کار دیگری کند. خواهرم از من بزرگتر بود و برای اینکه خرج خانه را دربیاورد، در خانه قالی میبافت. من هم کناردستش مینشستم. آرامآرام من هم همراهش کار میکردم. همراه خواهرم در خانه قالیچه میبافتیم و از فروش آن مخارج زندگی خانواده را تأمین میکردیم.»
همراه خواهرم در خانه قالیچه میبافتیم و از فروش آن مخارج زندگی خانواده را تأمین میکردیم
زندگی فاطمهخانم به دار قالی گره خورده است. زیرا پس از ازدواج هم چون همسرش بیمار است، دوباره با همین هنر زندگی خانواده چهارنفرهشان را تأمین میکند: «گاهی از این درآمد به خانواده پدریام نیز کمک میکنم. یکی از برادرهایم معلول است. برای همین به کمک مالی نیاز دارند.»
او از ابتدای سال با معرفی یکی از دوستانش با مرکز رویش آشنا شد و بهعنوان بافنده فرش در کارگاه قالیبافی مشغول به کار شد.
سال1354 در شهرستان شیروان به دنیا آمده است. پس از ازدواج برای داشتن زندگی بهتر راهی مشهد شد و در محله نوده سکونت کرد، اما به گفته خودش این مهاجرت نهتنها زندگی آنها را بهتر نکرد، بلکه انگار اوضاع بدتر هم شد.
مریمخانم میگوید: «شوهرم کارگر ساختمانی بود و روزها سرگذر میرفت. پس از مدتی متوجه شدم معتاد شده است. بیشتر وقتها سرگذر هم نمیرفت و در خانه میماند. او با پرخاشگری از من میخواست پول موادش را فراهم کنم.»
در حال پاککردن زعفران دم در خانه نشسته بودم، خانمی به من نزدیک شد و گفت: دوست داری در کارگاه کار کنی؟
اعتیاد مرد خانه باعث شد همه پساندازشان را خرج کنند: «هیچ پولی برایمان نمانده بود. صاحبخانه هم هرروز دنبال کرایه عقبافتادهاش میآمد. یکروز که در حال پاککردن زعفران دم در خانه نشسته بودم، خانمی به من نزدیک شد و گفت: دوست داری در کارگاه کار کنی؟ وقتی اشتیاقم را دید، نشانی مرکز رویش را به من داد. چون قالیبافی بلد بودم، کار در مرکز را شروع کردم.»
مریم و همکارانش از صبح تا ساعت7 بعدازظهر مشغول به کارند و براساس میزان بافتی که دارند، روزانه بین 120تا150هزار تومان دستمزد میگیرند. آنطور که او میگوید، اگر این روزنه امید پیدا نمیشد، نمیدانست در این شهر غریب باید چهکار میکرد.
بیستوپنجساله و ساکن محله نوده است. تعریف میکند: «شوهرم کارگر ساختمانی است. او در جریان یک حادثه آسیب دید و از کار افتاده شد. باید کاری میکردم تا خرج خانه را دربیاورم.»
سهیلا مدتی در خانههای مردم کارگری میکرد، اما پچپچههای دوروبریها باعث شد این کار را کنار بگذارد: «چندماه پیش با مرکز رویش آشنا شدم.
در اینجا پیشنهاد شد که خیاطی یاد بگیرم و در همین مرکز هم مشغول به کار شوم. چندماهی است که آموزش میبینم و همزمان خیاطی هم میکنم. هنوز تازهکارم و درآمد چندانی ندارم، اما همینکه این فرصت برایم فراهم شده، جای خوشحالی است.»
آنطور که سهیلاخانم میگوید، با کمک خیران مرکز قرار است شوهرش را جراحی کنند و با بهترشدن وضعیتش در محل مناسبی مشغول به کار شود